خاطرات بارداری مامان پارساجون

شروع سه ماهه دوم بارداری

1392/11/1 11:17
نویسنده : سمان
1,299 بازدید
اشتراک گذاری

پسر گلم یک سوم از بارداری هم گذشت و خداروشکر روز به روز داری رشد میکنی و دل مامانی هم بزرگ میشه حالا جدیدا همش سر معدم میسوزه و ترش میکنم و زیر دلم همش بخاطر بزرگ شدن و کش اومدن درد میگیره، کمر دردم پیدا کردم و انگاری یه استخون توی کمرم به سمت نشیمنگاه فرو میره اما همشو به عشق خودت تحمل میکنم و یادم میره، دوس دارم زودتر بیای تو بغلم و ببینم چه شکلی هستی، کلی باهات تو دلم حرف میزنم و هرجا میریم برات توضیح میدم که بدونی الان داریم کجا میریمنیشخند

این روزها بابا هیئت داره و هرشب من و تو تنهاییم و کلی باهات حرف میزنم آخه تو همدمم شدی، باهم میخوابیم باهم پامیشیم باهم غذا میخوریم و خلاصه همه کارامون باهمه، وقتی از دلم بیای بیرون دلم برات تنگ میشه، آخه الان فقط برای خوده خودمی اما بعدا که بیای بیرون دیگه با خیلیا در ارتباطی و میدونم دلم بعدا برای همین روزا تنگ میشه...

برای 28 صفر و شهادت امام رضا قراره بریم مشهد و داش مشتی ات کنیم پسرم...چشمک

بعد از سفر هم باید برم آزمایش بدم برای مرحله دوم غربالگری، ایشالا که هیچ مشکلی نباشه...لبخند

پارسا جونم خعلی میخوامت........قلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)