سونوی غربالگری و تعیین جنسیت

خلاصه این سری که رفتیم دکتر گفت سونوی قبلی کاملاً اوکی و خوبه و بین 11 تا 13 هفتگی باید بری غربالگری، منم دوس داشتم زودتر 12 هفتم بشه که برم سونو و بالاخره جنسیت نی نی رو بفهمم  واییییییییییییییی .....

خیلی وقتا با خودم فکر میکردم یعنی این جوجویی که تو دلمه دخمله یا پسله هیچ وقت هم هیچ حسی نداشتم که بتونم تشخیص بدم، همسری هم که عجوووووووووووول هی میگفت کی بریم برای نی نی مون لباس بخریم که منم میگفتم بذار حالا معلوم شه دختره یا پسره بعش میریم ، اما خودمم دل تو دلم نبود تا اینکه بالاخره روز یکشنبه 10 آذر از صبح مرخصی گرفتم و با همسری رفتیم سونو گرافی...

البته اینم بگما که شب قبلش اصلاً خوابم نبرد هی میخوابیدم و هی خواب بچه رو میدیدم و با استرس از خواب میپریدم دوباره کلی طول میکشید تا خوابم ببره بازم از خواب با نگرانی بیدار میشدم خلاصه کلی فکرم مشغول شده بود و شب طولانی شد برام تا اینکه صبح بشه تا اینکه صبح ساعت 7 رفتیم آزمایشگاه نیلو و آزمایش دادیم بعدشم رفتیم سونوگرافی دکتر فریور یه نیم ساعتی منتظر نشستیم تا اینکه دکتر اومد و من نفر سوم بودم، تا نوبتم بشه خلاصه با کلی استرس و دست و پا یخ کردن رفتم تو و دراز کشیدم رو تخت همسری هم کنارم بود دکتر شروع کرد با دستگاه سونوگرافی منم لحظه به لحظه مانیتورو نگاه میکردم یه جوجه ملوس دیدم که قشنگ لب و بینیش شکل گرفته بود و تخت خوابیده بود ، بابایی میگفت انگشت شصت دست راستشم تو دهنش بود و می مکید اما من متوجه نشدم

خلاصه یه 10 دقیقه ای طول کشید و دکتر هم حرفی نمیزد فقط منو شوشو به هم نگاه میکردیمو ریز ریز میخندیدیم و ذوق میکردیم ازینکه داریم جوجمونو میبینیم و همه اعضای بدنش شکل گرفته، دکترم داشت اندازه گیری میکرد خلاصه آخرش گفت همه چیش خیلی خوبه و رشدشم خوب و اوکیه بچتونم پسسسسسسسسسسسره دیگه من و شوشو نیشمون تا بناگوش باز شده بود، من دوس داشتم بچه اولمون پسر باشه دومی دختر که خداروشکر همین طور هم شد اما همسری همیشه میگفت فرقی نداره اما وقتی ذوق کرد احساس کردم براش مهم بوده اما خودش که میگه نه من از اینکه شنیدم سالمه و رشدش خوبه شاد شدم حالا خدا میدونه.........

 اینم عکسای پسر گلم که برای اولین بار صورت ماهشو دیدم :

اینم ضربان قلب پارساجونم :

خیلی ذوق کردیم و دیگه دل تو دلمون نبود و کلی تشکر کردیمو رفتیم ، آخر هفته پنجشنبه هم مامانم برام مهمونی ویارونه گرفته بودو خانواده شوشو و خواهرا و برادرمو دعوت کرده بود و با شوشو قرار گذاشتیم که به هیشکی نگیم بچمون چیه تا روز مهمونی از مهمونا بخوایم حدس بزنن بعدا رو کنیم که جوجمون چیه ، خیلی سخت بود اما باهم قرار گذاشته بودیم ...

تا رسیدم شرکت مامانم زنگ زد که چی شد منم کلی سر به سرش گذاشتم و یه بار گفتم دختره یه بار گفتم پسره مامانمم دلخور شدو گفت بگو دیگه دلم آب شد خلاصه مقاومت کردم و نگفتم هههههههههههههه .....

عصری هم رفتیم جواب آزمایشو گرفتیم و پس فرداش بردیم دکتر که گفت خداروشکر همه چی خوب و عالیه فقط اگه بتونم مرحله دوم غربالگری رو هم برم اما گفت خیلی احتیاج نیست اگه دوست داری برو که حالا ایشالا بین 15 تا 18 هفتگی میریم ...